نگاه کن
نگاه ایناااا ههههه
اخه دیوونه شدی هااااا ؟
[ بازدید : 867 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]
نگاه ایناااا ههههه
اخه دیوونه شدی هااااا ؟
دکتر: من دندونپزشکم؛مطب روانپزشک رو به روی ماست.
غضنفر: میدونم؛ الان اونجا بودم
دکتر: پس چرا اومدی اینجا؟
غضنفر: مهتابیتون روشن بود !!:))
يارو تو سرازیری دنبال اتوبوس میدویده ...
يكي سرشو از تو همون اتوبوس میاره بیرون به مسخره میگه :
خودتو خسته نکن نمیتونی برسی !!!
يارو میگه :
دهنت سرویسه, دعا کن برسم ٬ بدبخت من راننده اتوبوسم !!!
مــــن دخــــتر شدم...
تا با تــــمام وجودم عاشـق یه نـــفر باشم، فقط یه نفر...
من دخــــتر شدم...
تا با احســاسات قشــنگم آرومــش کنم...
من دخـــــتر شدم...
تا تکــــیه گاه خســــتگی های یه مــــرد باشم...
من دخـــــتر شدم...
تا به یـــه نوزاد زنــــدگی ببخـــــشم...
به ســـلامتی دخــــترای سرزمینـــم
کلاااااااااا خاصیــــــم
من ی دختـ♥ـرم
رژ؟!.......عاشقشم
لووواااشک؟!........وااااای
کاکائووو؟!........دیونشم
بستنی؟!.......وویی نگو
تیریپم ؟!......درشرایط مختلف مختلفه
لجباز ؟!......اووووف
رواعصاب ؟!.......شدید
اعتمادبه نفس ؟!.......نه مث بعضی ها
احساساتی؟!......بسیار
گریه ؟!....همیشه ♥امابیشتر واسه چیزایی که برام مهمن
بارون ؟! ...........عاشقشم
شیطونی ودیونه بازی؟!....به طورمداوم
حسودی؟!......نسبت به کسیکه برام مهمه
منمو دنیای دخترونم....
منمو اشکایی که ازشون خجالت نمیکشم....
منموعروسکام....
منمو شیطونیام...
منموحسودیاموبی منطقیام...
منمواین احساسات عجــــیب کــــ درکش واسه خـیلیا سخته....♥♥
مـــــردی...؟!
هر چقدر مـــــغرور...
هر چقدر صـــــادق...
هر چقدر ســـــاده...
هر چقدر جـــــذاب...
هر چقدر مـــــکار...
اما گاهی برای فتح جغرافیای زن،
باید به زانـــــو بیافتی! :)))))))
درد می کشم ، درد !
هم تلخ است هم ارزان
هم گیراییش بالاست !
هم اینکه تابلو نمی شوم و رفیقی که مرا به درد معتاد کرد
ناباب نبود ،
اتفاقا باب باب بود فقط نگفته بود که
ماندنی نیست ، همین . . .
از بعضی ادمها خاطره میماند
از بعضی های دیگر هیچ
خاطره ساختن لیاقت میخواهد.
من از تمام آسمان یک باران را میخواهم…
از تمام زمین یک خیابان را…
و از تمام تو…
یک دست که قفل شود در دست من…
از بعضی ادمها خاطره میماند
از بعضی های دیگر هیچ
خاطره ساختن لیاقت میخواهد.
میـــگـــــــن
خوشبــختی
نگاه خداست
امــــیــدوارم
خـــدا چـشم
از تــــو برنداره
باید کسی را پیدا کنم که "دوستم"داشته باشد
آنقدر که یکی از این شب های لعنتی
آغوشش را برای من و یک دنیا "خستگی ام"
بگشاید...
"هیچ" نگوید...
"هیچ" نپرسد...
فقط مرا در" آغوشش" بگیرد...
بعد همانجا "بمیرم"...
شـایـכ بـرایـت عجـیـب باشـכ ایـن همــہ آرامشـَمـ . . .
פֿـوכمـانــے بگـویـَـҐ :
به آפֿــر ڪـہ بـرسـے , כیـگـر فقـط نـِڪًـاه میـڪـنــے . . . !
آخه حتے آرزوتم واســه مـن خیــلے زیاכه !
تـــو رو آرزو نکـرכم ایــن یــعنے نــهایــت כرכ...
خــیلے چیزا هـست تو כنــیـا که نمـیشـه آرزو کــرכ !
هـے فـــــلانـے !
رفـــتــن حــق همــه ے آدمـهاسـٺ...
فــقـط خــواســتم بــدونـے ،
اگــــه مـونــــده بـــودے...
*بــهـــارم* قــشــنــگ تـر بـــود ...
تنهاﯾﮯ